چند درس آموزنده از نهضت حسین(ع) با مطالعه و بررسی نهضت عظیم امام حسين(ع) درسهای بسیار میتوان آموخت که ما در اینجا «۳۵ درس» آن را به طور فهرست، خاطرنشان میکنیم:
۱- امر به معروف و نهی از منکر (که عامل اصلی قیام امام(ع) بود.)
۲- انتصار و کمک خواهی از مردم، برای بزرگداشت حق و نابودی باطل.
٣- اتمام حجّت تا انسانها کورکورانه به دام نیفتند.
۴- افشاگری بر ضدّ ظلم و ستمگران و صاحبان زر و زور و تزویر.
۵- نگهبانی جدّی با تمام وجود از خطّ نظام الهی.
۶- تسلیم ظلم نشدن و بیعت نکردن با ظالم تا سر حدّ شهادت.
۷- استقامت و پیگیری و پایمردی در راه حق.
۸- شجاعت و دوری از ترس (با توجّه به اینکه یکی از عوامل بیوفایی مردم کوفه، ترس از لشکر یزید بود.)
۹- شهادتطلبی و شهادت قهرمانانه در راه حق تا آخرین نفس و آخرین رمق.
۱۰- نظم در امور؛ چنان که امام حسین(ع) با همان نفرات اندک، نظم خاصی در جنگیدن داشت. حتى خندق (سنگر) برای دفاع کند و...
۱۱- عدم توجّه به نصیحتهای ظاهری افراد به ظاهر آراسته که توجّه به عمق مفهوم قيام ندارند.
۱۲- ایمان و یقین و تسلیم و رضا به تقدير الهی (که در امام حسین(ع) و یارانش در سطح عالی وجود داشت) و تعهد و حفظ بیعت با امام بر حق تا سرحدّ شهادت.
۱۳ - دل نبستن به امور مادی دنیا که پله نخستین آمادگی برای جنگیدن است.
۱۴- تصديق به اینکه مرگ شرافتمندانه، آغاز زندگی بزرگ و جاویدان است.
۱۵- باید برای کوبیدن طاغوتیان، از همه امکانات؛ حتی از زن، فرزند، (بچّه و نوجوان)، پیر و جوان استفاده کرد.
۱۶ - اصلاح جامعه مسلمين.
۱۷- گسترش دادن به قیام و جهانی کردن آن (چنان که امام حسین(ع) قیامش را از مکّه، مرکز جهانی اسلام آغاز کرد و تا به عراق ادامه داد.)
۱۸ - توبه قهرمانانه و اینکه انسان میتواند حتی اگر مثل «حُرّ» تا پرتگاه جهنّم برود، بازگردد و توبهاش قبول شود در صورتی که توبه حقیقی باشد.
۱۹ - توجّه به «اهّم و مهم» و انتخاب اَهَمّ (مهمتر) چنان که امام حسین(ع) در روز هشتم ذیحجّه، مناسک حج را رها کرد و به کار مهمتر که رفتن به سوی عراق برای پیکار با طاغوتیان باشد، دست زد.
۲۰- توجّه به امتحان الهی و ایستادگی در این راه.
۲۱- استقرار رابطه با خداوند بزرگ که موجب بالا رفتن سطح روحیه سلحشوری خواهد شد. چنان که امام حسين(ع) شب عاشورا به دعا و مناجات پرداخت و در روز عاشورا در سختترین شرایط، نماز خواند تا پیوندش با خدا برقرار گردد و ضمناً این دعاها موجب تسلّی خاطر یاران شود.
۲۲- حفظ قانون الهی، چنان که امام و یارانش هرگز در جنگ با دشمن از حریم قانون الهی تجاوز نکردند. نماز خواندند، آب را به روی دشمن نبستند و تیرهای مسموم به سوی دشمن نیفکندند و تا دم مرگ از خدا اطاعت نمودند.
۲۳- هر وقت حق در حال سقوط قرار گرفت، باید قیام کرد، گرچه با یاران اندک باشد.
۲۴- اخلاص و کار را تنها برای خدا انجام دادن (چنان که در بعضی از زیارتنامههای امام حسین(ع) میخوانیم: عَبَدتَ اللهَ مُخلِصاً - تو خدا را از روی اخلاص، پرستش کردی.)
۲۵- رعایت اصول اخلاق (چنان که در اولین برخورد سپاه حسین(ع) با سپاه حُرّ، امام دستور داد به تشنگان دشمن، حتی به اسبهای آنان، آب برسانند.)
۲۶- اماننامه را رد کردن، مانند حضرت عباس و برادران مادریاش که پیروی از رهبر را مقدّم داشتند و امان دشمن را با قاطعیّت رد نمودند.
۲۷- ایثار؛ تا حدّی که حضرت عباس(ع) کنار فرات، آب نیاشامید با اینکه تشنه بود به خاطر آن که رهبرش امام حسین(ع) تشنه بود و امام حسین(ع) نخستین کسی را که از بنیهاشم به سوی میدان فرستاد علیاکبر(ع) فرزند جوان و عزیزش بود و ...
۲۸- تفکّر و توجّه به حساب و کتاب قیامت که موجب گرایش عدّهای از سربازان عمر سعد به سپاه امام حسین(ع) شد.
29- جهاد و پیکار با تمام ابعادش؛ چنان که در یکی از زیارتنامههای امام حسین(ع) میخوانیم:
«وَ جَاهَدْتَ فِي اَللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ.»
«تو در راه خدا، جهاد را آنگونه که سزاوار است با تمام ابعادش انجام دادی.»
۳۰- رساندن پیام شهیدان که بازماندگان عاشورا، به خصوص حضرت امام سجّاد(ع) و حضرت زینب(س) در هر فرصت مناسبی پیام شهیدان را در کوفه و شام و مدينه، با خطبهها و بیانات خود، به مردم جهان رساندند.
۳۱ - توکّل و پیوند به خدا که از سخنان امام حسین(ع) است:
«أَنْتَ ثِقَتِي فِي كُلِّ حالٍ.»
«خدایا تو در همه حال مایه اطمینان و آسایش دل من میباشی.» (یعنی تا تو با من هستی، حضور دشمن هر قدر زیاد باشد مرا تکان نمیدهد و از تصمیم خود، متزلزل نمیکند.)
۳۲- ذکر خدا و همواره با خدا سخن گفتن؛ چنان که امام حسین(ع) چنین بود. حتی در سختترین شرایط مانند لحظه شهادت علیاکبر و علیاصغر و عبدالله بن حسن، به خدا متوجّه شد و از او خواست که رحمتش را از دشمن دریغ دارد و فرمود «آنچه امر را آسان میکند، این است که خدا میبیند.»
۳۳ - شکر و سپاس در هر حال که امام حسین(ع) آخرين گفتارش با خدا، حمد و سپاس و شكر الهی بود.
۳۴- درس مقاومت و سلحشوری: تا آنجا که زینب (س) وقتی که روز یازدهم بدن پارهپاره امام حسین(ع) را دید، متوجّه پیامبر(ص)شد و گفت: «ای رسول خدا! درود فرشتگان آسمان بر تو، این حسین توست که در خون غلطیده...» سپس بهترین بهرهبرداری را در این موقع کرد. با دست بدن را بلند کرد و گفت: «خدایا این قربانی اندک را از آل محمّد قبول فرما.»[1]
و در مجلس ابن زیاد گفت: «جز نیکی چیزی ندیدم.»[2] و به این ترتیب درس مقاومت و سلحشوری و اخلاص را به ما آموخت و بینی دشمنان را به خاک سیاه مالید.
بحثی کوتاه، پیرامون گریه بر حسین(ع) مطابق روایات بسیار، تأکید شده که مصائب امام حسین(ع) و شهیدان کربلا یادآوری شود و مؤمنان با یادآوری آن، گریه کنند تا آنجا که رسول خدا(ص) فرمود:
«كُلُّ عَيْنٍ بَاكِيَةٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ إِلَّا عَيْنٌ بَكَتْ عَلَى مُصَابِ اَلْحُسَيْنِ فَإِنَّهَا ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ بِنَعِيمِ اَلْجَنَّةِ.»
«هر چشمی در قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب امام حسین(ع) گریه کرده باشد. (صاحب) چنین چشمی در قیامت خندان و شادان به نعمتهای بهشت است.»[3]
باید توجّه داشت که گریه چند نوع است: گریه شوق، گریه دلسوزی و عاطفی، گریه به عنوان اظهار تنفّر از دشمن، گریه عجز و ذلّت و... آنچه ناپسند است گریه ذلّتبار است که نشانگر عجز و خواری باشد.
توضیح کوتاه آن که: همیشه زبان ترجمان عقل و چشم ترجمان عشق است. آنجا که اشکی از روی احساس و درد و سوز میریزد، عشق حضور دارد. ولی جایی که زبان با گردش منظم خود، جملههای منطقی میسازد، عقل حاضر است.
بنابراین همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده با زبان میتواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبران مکتب، آشکار سازد، قطره اشکی نیز میتواند اعلان جنگ عاطفی بر ضدّ دشمنان مکتب به شمار آید؛ بنابراین باید گفت: سوگواری و گریه دو گونه است: مثبت و منفی.
سوگواری مثبت آن است که فریاد و جنبش احساسات بر ضدّ ستم باشد و سرود و نغمه حقطلبی بر ضدّ طاغوتیان.
سوگواری منفی آن است که باعث خمودی، رکود و عجز و نشاندهنده ذلّت و شکست گردد.
بنابراین لازم است سوگواری برای حسین(ع) به عنوان یک مکتب سازنده، برقرار گردد و از آن برای رابطه صحیح و پیوند گرم و تنگاتنگ با خاندان پیامبر(ص)، بهترین بهرهبرداری شود.
هویت آنان که به جنگ حسین(ع) آمدند سؤال: آنان که از کوفه به کربلا برای جنگ با امام حسین(ع) و یارانش آمده بودند (غیر از فرماندهانشان) از نظر مذهبی، چه کسانی بودند؟
پاسخ: برخلاف نسبت ناروایی که بعضی دادهاند، آنها هرگز شیعه نبودند، بلکه ترکیبی از حزب اموی و خوارج و منافقانی بودند که به خاطر انحرافاتشان از اطراف حکومت امیرمؤمنان على(ع) و امام حسن(ع) رانده شده و بسیاری از آنها از گروه «مُرتزقه» (مزدبگیران و چماق به دستان غیر عرب) بودند که حکومت بنیامیّه آنها را برای سرکوبی شورشیان داخلی نگهداری میکرد.
توضیح: گرچه اکثر مردم کوفه در عصر خلافت علی(ع) شیعه بودند، ولی آنها بعد از شهادت آن حضرت، در عصر خلافت معاویه، مرحله به مرحله، توسط دژخیمان معاویه، تار و مار و پراکنده شدند مثلاً معاویه، زیاد بن ابیه فرزند سمیّه روسپی را حاکم کوفه نموده بود و برای او چنین نوشت:
«ای زیاد! کسانی را که در دین علی(ع) هستند، نخست به قتل برسان، سپس مُثله کن.»
زیاد، مردم کوفه را در مسجد جمع میکرد و از آنان میخواست به على(ع) لعن کنند، هر کس که از این کار خودداری میکرد، گردنش زده میشد.[4]
علّامه امینی(ره) مینویسد: «نظر به این که زیاد بن ابیه، مردم کوفه را میشناخت، زیرا در عصر خلافت على(ع) جزء آنها بود، او شیعیان را در هر جا که بودند حتی از زیر سنگ یا کلوخ، مییافت میکشت و دستها و پاهایشان را قطع میکرد و چشمهای آنها را کور مینمود و آنها را به دار میزد و تبعید و زندان مینمود و یک نفر از آنها را که به تشيّع معروف باشد، در کوفه باقی نگذاشت.»[5]
کوتاه سخن آن که: کار به جایی رسید که در عصر امامت امام حسین(ع)، شیعهای در کوفه باقی نماند جز گروه اندکی که از چهار هزار یا پنج هزار نفر تجاوز نمیکردند و ابن زیاد وقتی روی کار آمد، همین افراد را دستگیر نموده و قبل از ورود امام حسین(ع) به عراق، همه آنها را زندانی کرد. همه جمعیت شیعه در آن عصر همین مقدار بودند که همانها بعد از مرگ یزید و رفتن ابن زیاد به بصره، درهای زندان را شکستند و از زندانها بیرون آمدند و به عنوان خونخواهی خون امام حسین(ع) قیام کردند. در این هنگام حدود چهار سال از شهادت امام حسین(ع) گذشته بود و هنوز قیام مختار تحقق نیافته بود. آنها به رهبری «سلیمان بن صرد خزاعی»، چریک ۹۳ ساله، به جنگ سپاه شام رفتند، سرانجام سلیمان و بسیاری از همراهانش در یک جنگ قهرمانانه و نابرابر، با سپاه شام، به شهادت رسیدند.
علّامه مامقانی مینویسد: «قبل از ورود امام حسین(ع) به عراق، ابن زیاد ۴۵۰۰ نفر از شیعیان را به زندان افکنده بود. آنها که سلیمان بن صُرد نیز در میانشان بود، حدود چهار سال در سیاهچالهای زندان به سر بردند، بنابراین آنچه معروف است و از ابن اثیر نقل شده؛ اینها در آن وقت از ترس جان خود به حمایت از حسین(ع) نشتافتند و بعد از شهادت حسين(ع) پشیمان شده و گروه «توّابين» (توبهکنندگان) را به رهبری سلیمان بن صرد تشکیل دادند تا گذشته را جبران کنند، نادرست است.»[6]
بنابراین قاتلین امام حسین(ع) شیعیان کوفه نبودند، بلکه ترکیبی از خوارج و مرتدین و منافقین و عزل شدگان حکومت امام علی(ع) و فراریان حکومت امام حسن(ع) و مزدبگیران غیر عرب بودند.
پاسخ به یک اشکال گاهی، بعضی برای شانه خالی کردن از مسؤولیّت قیام در برابر جبّاران، به آیه هلاکت که در قرآن آیه ۱۹۵ سوره بقره آمده استدلال میکنند که قرآن میفرماید:
«وَ لَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التََّهْلُكَةِ.»
«خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید.»
حتی این اشکال را گاهی در مورد قیام امام حسین(ع) نیز مطرح مینمایند که با یاران کم به جنگ نابرابر دشمن شتافت.
پاسخ اینکه: منظور از آیه مذکور، بر اساس شأن نزول و روایاتی که در ذیل آن آمده؛ هلاکت در مورد انفاق نکردن در راه خدا و یا طبق بعضی از اقوال، زیادهروی در انفاق است (و یا هر دو امر است) نه جنگیدن با دشمن و قهرمانانه به قلب دشمن زدن و دشمن را ترساندن و به عقب راندن تا مقدّمهای بر یورش دلیرانه دستهجمعی سایر مسلمانان گردد.
خودآزمایی
1- پنج مورد از درسهایی که با مطالعه و بررسی نهضت عظیم امام حسين (ع) میتوان آموخت را ذکر کنید.
2- آنان که از کوفه به کربلا برای جنگ با امام حسین (ع) و یارانش آمده بودند (غیر از فرماندهانشان) از نظر مذهبی، چه کسانی بودند؟
3- چرا امام حسین (ع) با یاران کم به جنگ نابرابر دشمن شتافت؟ در صورتی که خداوند در آیه ۱۹۵ سوره بقره که میفرماید: «خود را با دست خود به هلاکت نیفکنید.» پاسخ خود را شرح دهید.
پینوشتها [1]. كبريت الاحمر، ص ۱۱۸ - ۱۱۹.
[2]. لهوف، ص ۱۶۰ - ما رأيت إلّا جميلاً.
[3]. بحار، ج ۴۴، ص ۲۹۳.
[4]. الغدیر، ج ۱۱، ص ۳۲ و ۳۹ - شرح نهج حدیدی، ج ۳، ص ۱۹۹.
[5]. الغدیر، ج ۱۱، ص ۲۸.
[6]. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۶۳ - و اگر فرضاً اندکی به نام شیعه در میانشان بوده، آنها را نمیتوان به حساب شیعه آورد، زیرا آنها شیعه ضعیف و فاقد پایینترین مرحله بینش سیاسی بودند که به راحتی ممکن بود آنها را گول زد و به تهدید و یا تطمیع و دادن مبلغی پول به جنگ امام حسین(ع) آورد. آیا با شرکت چند نفر شیعه ضعیف و فاقد شعور سیاسی، می توان گفت شیعیان به جنگ حسین (ع) آمدند؟! قطعاً پاسخ این سؤال، منفی است.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
محمد محمدی اشتهاردی